سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

سورنا توپولی

تولدت مبارک

سلام به همه ی دوستای کوچولوی پسرم                                              امروز تولد پسر قشنگم بود و ما نتونستیم زودتر واسه تبریک بهش پست بزارم آخه درگیر 2 تا تولد بودیم یکی دیروز که با خاله ها و عموهاش (دوستای مامان و بابا) بودیم که خیلی هم خوش گذشت بهمون تولدت مبارک پسر ناز و قشنگم عاشقتم عزیزم         مامان نسرین و بابا عباس با دایی آرمین و شاهین و خاله یلدا از ...
17 آبان 1390

چند تا عکس از سورنا

سلام دوست جونا خوبین؟ من امروز اومدم چند تا از عکسای خودمو بزارم واستون پیشاپیش ممنون از اینکه به ما سر میزنید دوستون دارم                            اینم عکسا                    اینم مال یه روز دیگه است                            ...
10 آبان 1390

پیشرفتهای من

سلام به همه ی دوست جونای قشنگم من الان خیلی نمی تونم پست طولانی ای بزارم چون وقت ندارم  فقط اومدم یه سری از پیشرفتهای سریعمو بگم وبرم 1.روز 5 آبان یه دندونه دیگه هم در آوردم از پایین یکی از نیش ها در اومد 2.خودم دیگه دستمو میگیرم به مبل و بلند میشم و راه میرم و کل خونه رو زیر و رو می کنم و همه جا رو بهم میریزم 3.وقتی می بینم مامان یا بابا دارن چیزی میخورن زود خودمو می رسونم بهشون و سرمو تکون میدم میگم مم مم مم .... 4.خودم از دیروز تا حالا با قاشق یه کم غذا میخورم و وقتی هم که بهم غذا میدن اگه از گوشه ی دهنم بیات بیرون با دستم میزارمش تو دهنم 5.وقتی طرف چیزای خطرناک میرم و بهم میگن جیزه منم میگم جیزه جیزه خب...
8 آبان 1390

فرشته کوچولوی شب زنده دار

آه ه ه ه ه  بالاخره این پسره خوابید الان ساعته 4.15 دقیقه ی صبحه و من تازه سورنا رو با کلی زحمت خوابوندمش از ساعت 11 خوابید تا 12 که بیدار شد هرچی شیر دادم و نازش کردم و رو پا گرفتم و تو گهواره گذاشتمش تکونش دادم و ..... نخوابید که نخوابید همین از توی اتاق آوردمش بیرون یه دفعه گریه اش قطع شد و ساکت شد شروع کرد به بازی کردن با اسباب بازیاش که دیگه کلا جزیی از دکور هال خونمون شده و هی میخندید گفتم حتما گرسنه ات هم هست دیگه کلی وقته از شام خوردنت میگذره واسش شیرموز با کیک آوردم هر یه گاز که میزد و میخورد میرقصید و دست دست میکرد و خودش رو بالا و پایین میکرد بعد از خوردن هم یه کم باهم توپ بازی کردیم و من ...
8 آبان 1390

من گاگله می کنم

راستی اینم بگم که من از روز 25 مهر بالاخره تنبلی رو گزاشتم کنار و شروع کردم به گاگله کردن البته اونم چه گاگله کردنی دستام رو زمین میزارم زانوی چپم رو هم زمین میزارم ولی پای راستمو کف پام رو میزارم زمین نه زانومو آخه من خیلی محتاطم مواظبم که زمین نخورم واسه همینم معلوم میشه که من باهوشم چون مواظب خودم هستم اینم عکسایی که مامانم در حین گاگله کردن از من گرفته آخه مامانم باورش نمیشد که من گاگله کنم همیشه میگفت از گاگله کردن نی نی ها خوشش میات و ناراحت بود که من گاگله نمی کنم فکر میکردن که من دیگه مثل دایی شاهین یکباره راه میرم ولی دید نخیر من فقط تنبلم و دیر شروع کردم به گاگله کردن خب اینم عکساش ج...
29 مهر 1390

من بهتر شدم

سلام به همه ی دوست جونای قشنگم حالتون خوبه؟ من دوباره اومدم بعد از کلی وقت آپ کنم چون مریض بودم نمیشد ولی الان بهتر شدم مامان  و بابا منو بردن دکتر توی مطب که بودیم یه نی نی که آقای دکتر داشت معاینه اش میکرد کلی جیغ میزد و گریه میکرد و من داشتم همش می خندیدم و بابا کامبیزم هم میگفت آفرین چه پسر جنتلمنی دارم همش می خنده          مامان میگفت بزار بره تو اونوقت معلوم میشه چقدر جنتلمنه وقتی نوبت من شد که برم داخل تا آقای دکتر و دیدم زدم زیر گریه کلی جیغ زدم و مطب رو گذاشته بودم رو سرم اصلا اجازه نمی دادم به من دست بزنه بنده خدا آقای دکتر به زور منو معاینه کرد و گفت ...
29 مهر 1390

دل نوشته های مامان یاسی

سلام قشنگترین بهانه ی من برای زندگی پسر تپل و ناز مامان 11 ماهگیت مبارک باشه نفسم ولی از دیروز تا حالا مریض شدی دیگه واسه مامانی رمق نمونده نمی دونم چرا هی تب میکنی و اصلا هم دارو نمی خوری هرچی هم که بهت دارو میدم بالا میاری غذا هم که نمی خوری فقط شیر مامانی رو می خوری دیشب تبت 38.5 بود من کلی ترسیده بودم از شب تا صبح 3 دفعه پاشویه ات کردم و 2 بارم بهت دارو دادم تو هم همش بیدار می شدی و گریه می کردی الهی بمیرم واسه پسرم این چند روز لپاش آب شده الان یه خورده بهتری و تازه با کلی ناز کردن و رو پا گرفتن خوابیدی خیلی دوست دارم عروسکم همیشه سالم پیش مامان و بابا باش راستی 1 ماهه دیگه پسرم 1 ساله میشه ...
18 مهر 1390

11 ماهگیت مبارک

سلام به همه ی دوست جونای گلم امیدوارم حال همتون خوب باشه و سالم و سلامت و تپل مپل باشید من که توی این مدت کلی پیشرفت کردم همش با چند تا عکس از من توی ادامه ی مطلب بپرید به ادامه خب جونم واستون بگه من توی این مدت 3تا دندونه دیگه در آوردم که جمعا میشه 6تا دندون تا حالا که 2 تا دندون پایین و 4 تا بالاست البته 2 تا نیش پایینم تو تاوله و امیدواریم زودتر در بیاد دیگه اینکه تا واسم شعر میخونن یا دست میزنن من سریع شروع می کنم به دست زدن و سرسر کردن و جدیدا دیگه می رقصم باهاش همچنان هیچ علاقه ای به گاگله کردن نشون نمیدم ولی روی زمین که میشینم تند و تند خودمو می کشم به سمت هدفم یه وقتایی هم 4 دست و پا میشم ولی حوصله ام...
17 مهر 1390

برگشت از سفر

سلام به همه ی دوست جونای کوچولوی قشنگم ما از سفر بر گشتیم و یه خستگی حسابی داریم و مامان یاسی هم به خاطر تمیز کاریای خونه فرصت نمی کنه بیات و مطالب رو بزاره در اصرع وقت خاطراتمون رو و رشد و پیشرفتهای منو به صمع و نظرتون میرسونه پس تا بعد همتونو دوست دارم و میبوسم ...
4 مهر 1390