کللی عکسای قدیمی
سلام به دوستای گلمون ما این چند روز تعطیلی رو حسابی سرگرم بودیم مامان اینا اومده بودند و خیلی هم به همه ی ما خوش گذشت الان دو روزه که رفتند البته من خاله یلدا رو نگه داشتم پیش خودم تا با خودم برش گردونم امروز هم منای عزیزم اومد و ناخنای منو به قول سورنا گشنگ(قشنگ!) کرد و امشب هم رفتیم خونه ی راضیه جونم که خیلی خوش گذشت بابای امید یه سرسره ی کوچولو واسه خونه خریده که ماشالا به جونش امید امشب یه سره باهاش بازی میکرد و خسته نمی شد اما سورنا خیلی لذت نمی برد شاید چون مریضه و یه کم بی حاله اینجور بود آخه پسرم هنوز خوب نشده و باز بردیمش دکتر و فقط دارو هاش رو تغییر داد اشتها که کلا نداره و بچه ام ن...