آه ه ه ه ه بالاخره این پسره خوابید الان ساعته 4.15 دقیقه ی صبحه و من تازه سورنا رو با کلی زحمت خوابوندمش از ساعت 11 خوابید تا 12 که بیدار شد هرچی شیر دادم و نازش کردم و رو پا گرفتم و تو گهواره گذاشتمش تکونش دادم و ..... نخوابید که نخوابید همین از توی اتاق آوردمش بیرون یه دفعه گریه اش قطع شد و ساکت شد شروع کرد به بازی کردن با اسباب بازیاش که دیگه کلا جزیی از دکور هال خونمون شده و هی میخندید گفتم حتما گرسنه ات هم هست دیگه کلی وقته از شام خوردنت میگذره واسش شیرموز با کیک آوردم هر یه گاز که میزد و میخورد میرقصید و دست دست میکرد و خودش رو بالا و پایین میکرد بعد از خوردن هم یه کم باهم توپ بازی کردیم و من ...