پسرم واسه اولین بار راه رفت
سلام به همه ی دوستای مهربونی که به من و پسر قشنگم سر می زنن
در واقع من می خواستم این خبر رو دیشب آپ کنم ولی بنا به دلایلی..... نشد
ما دیشب مهمون داشتیم که در واقع دوستای همیشگیمون بودن اول بن و آقای شمس اومدن به ما سر بزنن چون می خواستن امروز برن شیراز و بعد هم تهران می خواستن سورنا رو ببینن و یکم باهاش بازی کنن
بعد هم آرش اومد که چون صدی جونم الان شیرازه تنها بود و من ازش خواستم واسه شام بیاد خونه ی ما
بعد از شام بود و ما با سورنا بازی می کردیم و هی میدیدم دوست داره راه بره کامبیز بلندش کرد و با هم دور خونه راه رفتن که دیدم کامبیز فقط لباسشو گرفته و سورنا خودش تنهایی داره راه میره
بعد به کامبیز گفتم ولش کن و به سورنای تپلم گفتم بیا پیش مامانی
که اونم با ذوق اومد پیش من و خودش به تنهایی اومد و وقتی دید باباش اون طرفه کلی ذوق کرد و خندید
دیگه مگه ول میکرد هی می خواست بین من و باباش و بن راه بره و ما هم که از خوشحالی داشتیم می مردیم کلی جیغ میزدیم و میخندیدیم و سورنا هم همینکارو میکرد
ازش چند تا عکس هم گرفتیم و البته فیلم که من چند تا از عکسا رو میزارم اینجا یادگاری بمونه
در آخر اینم خنده ی موفقیت پسرم
حالا اینم چند تا عکس وقتی داشت با بن بازی میکرد
سورنا:"بازم خاله بن این هد بند خودش رو انداخته دور سر من!"
ولی خدایی خیلی بهش میات
الهی قربون اون خندیدنات و تعجب کردنات برم من پسر قشنگم
مامان فدات بشه عزیزم میبوسمت