ما برگشتیم،یوهووووووووو
سلام سلام سلام به همه ی دوستای کوچولوم و مامانای گل و مهربونشون
خوبین؟امیدوارم که روزگار به کامتون بوده باشه و مهر قشنگی رو شروع کرده باشید
برای من که دیگه ماه مهر بوی مدرسه و دانشگاه رو نمیده متاسفانه
دلم برای مدرسه و درس خوندن لک زده دلم می خواست موقعیت برام جور بود فوق لیسانسم رو می گرفتم یا یه رشته ی دیگه رو شروع میکردم حیف مغز آدمه بیخودی یه جا افتاده باشه به خدا
بگذریم چون من اگه بخوام از درس خوندن بگم دلم پره آخرشم اشک همه در میاد چون همیشه برای من مثل تراژدی می مونه
خب بالاخره ما از سفر قندهار برگشتیم البته جمعه شب خونه بودیم
اول که رسیدیم قفل کتابی که به در زده بودیم باز نمیشد از ما اصرار از اون انکار خلاصه می خواستیم به شکوندنش اکتفا کنیم که کامبیزی گفت بزار روغن بریزیم توش شاید باز شد و اینکارو کردو بالخره وارد شدیم...
چشمتون روز بد نبینه همه جا رو خاک برداشته بود شانس آوردم قبل از اینکه برم روی همه ی وسایل ملافه کشیده بودم ولی با اینهمه زمین و کف پوشا همه پر از خاک بود منم تا لباسم رو در آوردم شروع کردم به تی کشیدن و جارو و گرد گیری چون سورنا همه جا می رفت و میترسیدم مریض بشه
سورنا هم با دیدن خونه و اتاق خوابش و اسباب بازیهاش حسابی هیجان زده شده بود و خوشحال بود و سریع سوار موتورش شد و هی می گفت موتور موتور و سوار گاوش میشد و می گفت پیتکو پیتکو
خلاصه تا آخر شب هلاک شدم از خستگی
دیروز هم از وقتی بیدار شدم ناهر درست می کردم و کارامو میکردم
یعنی بستن وسایل یه جور بدبختیه باز کردن وسایل دو ماه سفر هم یه جور بدبختیه دیگه
بدیش این بود که قبل از اومدنمون از هایپر استار شیراز هم کلللللللللی خرید کرده بودم و باید اونها رو هم جا میدادم
عصر هم رفتم خرید تره بار خونه رو کردم و دیشب هم مونا و عباس و آرش اومدن پیشمون
همه شاکی بودن می گفتن شاید یادتون رفته ولی شما خونه هم دارید و باید بیاید توش زندگی کنیدا
بابا دلمون براتون تنگ شده بود مردیم از تنهایی
و....
در آخر من میمونم با یه دنیا دلتنگی که برای همه ی دوستای گلم داشتم چه تو دنیای مجازی اینترنت و چه تو دنیای واقعی
نمی دونم چرا من نمی تونم هر دو رو با هم داشته باشم هر وقت با دوستامم خانواده ام ازم دورن هر وقت هم با خانواده ام دوستام پیشم نیستن
ای بابا اینم تقدیره منه دیگه
خب از سفر بگم جای همه خیییلی زیاد خالی بود کلی خوش گذشت خیلی جاها رفتیم و خیلیا رو دیدیم
الان عکس نمی تونم بزارم نمی دونم تا کی چون لب تابم تو سفر با فلش دوستان یه ویروس بد گرفته و تا آنتی ویروس خوب گیرم نیات نمی تونم دوربینم رو بهش وصل کنم و عکسامو بگیرم
اینم یه بدشانسیه دیگه است
ولی هروقت درست شد حتما براتون عکس میزارم
در اینجا از دوتا از دوستای گلم تشکر می کنم باران قشنگم و مامان کوثر عزیزم که توی تمام این مدت به یاد ما بودن و پیشمون میومدن من با خوندن نظراتتون کلی دلگرم میشدم ببخشید که نمی تونستم جواب محبت هاتون رو بدم دوستان ایشالا جبران کنم البته مامان ترانه ی عزیزم هم از قلم نیوفته بازم از همه ممنونم میام و به همه تون سر میزنم
فعلا بای بای