سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

سورنا توپولی

ما رفتیم ^ _ ^

1391/5/13 4:39
نویسنده : یاسمین
496 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای عزیزم

الان ساعته 4.30 صبحه و من دیروز از صبح تا شب فقط داشتم وسایل و خونه رو جمع و جور می کردم به قول عباس می گفت شما برای یک ماه و نیم مسافرت باید کانتینر بگیرید نصف خونه رو ببریدنیشخند

خلاصه اینکه خیلی خسته ام و تا همین دو ساعت پیش داشتم وسایل بر میداشتم و تمیز می کردم 

کف پاهام کللللللللی درد می کنه 

می پرسید پس چرا این موقع بیداری؟

خب باید بگم دو دلیل داره

یکی اینکه من همیشه تا 6 صبح بیدارم و بعد از 6 می خوابم اینو همه ی دوستام می دونن و الان هم بیدارم تا ساعت 5.30 بابایی رو بیدار کنم زودتر بریم تا به این آفتابه لعنتیه اینجا نخوریم بسوزیم

دوم اینکه دارم با نهایت سرعت هرچی می خواستم رو دانلود می کنم تا 2 گیگ حجمم تموم شهنیشخند

حیفه آخهزبان

خب الان اومدم آخرین عکس رو از پسری براتون بزارم وبرم

سوری

خب حالا در مورد عکس 

اول اینکه چون من مشغول بودم این عکس رو بابایی گرفته 20 تا گرفته همین یکی رو میشه گذاشت اینجا چون بقیه اش خرابه

دوم اینکه من از دست سورنا این جارو و تی رو گذاشته بودم تو بالکن و امروز داشتیم لباس بیرون پهن میکردیم با سرعت نور اومد اینو برداشت و فرار کرد و دیگه هم نتونستیم ازش بگیریم تا وقتی خوابید من برش داشتم از رو زمین

سوم اینکه پسرم با شیوه ی جدید باهاش بازی می کنه به اینصورت که اول سرش رو (پیچیه)باز می کنه و با دسته اش جدا گونه زمین رو سوراخ میکنه و به اشیایی که دستش نمی رسه ضربه می زنه و با سرش هم دولا میشه زمین رو جارو میکنهکلافه

چهارم اینکه این عکس رو گذاشتم تا یادتون نره پسرم عاشق جاروئهوقت تمام

خب عزیزان تو این مدت امیدوارم همه سالم و خوش باشید

خیلی هم مراقب خودتون باشید

دلمون براتون تنگ میشه زیااااااااد

بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

فروغ
13 مرداد 91 22:23
الهییییییییی قربونت برم سولناااااااااااااااا
یاسییییییییییییییییییییی؟
دلم تنگ میشه مراقب خودتون باشینا نمیگم زود بیاین چون میدونم نمیشه به ما هم سر بزنید فقط میگم اگه تونستی چند هفته یه بار به وب سر بزن


دیدی دروغ گو اومد؟من الان از خونه ی خودتون دارم جوابتو میدم
مادر کوثر
14 مرداد 91 19:13
آخیییییییییییییییییی مامانییییییییییییی
من دیر رسیدمممممممم. آخه ما بازم رفته بودیم باغ ویلا
خییلی خیلی جاتون خالیههههههههههههههه

امیدوارم هر چه زودتر باز ببینیمتون
به ما هم سر بزن اگه تونستی


قربونت برم خوش بگذره بهتون خیلی زیاد
دوستان به جای ما
حتما میام پیشتون
آنه
19 مرداد 91 1:53
سلام آجى ياسمينم خوفى؟ سورنا خوفه؟ خوش ميذگره؟ مفاظب خوتدون باشيناااا...


سلام قشنگم ممنون خیلی خوب بود جات خالی بود عزیزم اومدم وبت
مامان متین وکسرا
20 مرداد 91 13:50
سلام خوش بگذره لامردمون که خیلی وحشتناک گرمه چه جوری می مونی اونجا عزیزم


سلام ممنون
شما هم لامردی هستین؟
آره خیلی گرمه ولی تا وقتی از خونه بیرون نیای مشکلی پیش نمیات که
خاله باران
21 مرداد 91 0:20
یاسمین به من می گی من میرم.اونوقت دوباره می نویسی.نننننننننننننننننننننهههههههههههه.نروووووووووووووووووووووووو.
امیدوارم هر جا باشی خوش و سالم و سر حال باشی.مواظب خودتون هم باشید.راستی تو وسایلتون صندلی و تی را برداشتی.سورنا چه کار کنه؟


بی خوابی به سرم زده بود عزیزم
مرسی جات خالی بود گلم
نه نمیشد ببری و نیاز هم نبود همه جا اگه صندلی صورتی نداشتن ولی تی و جارو رو داشتن برای سورنا خان
خاله باران
21 مرداد 91 0:21
این چند شب تو به یاد من نبودی ولی من براتون دعا کردم.باور کن.ببین تو چشماما.دروغ نمی گم.
من بغضضضضضضضضضضضضضضض.من دلتنگیییییییییییییییی


اتفاقا شاید باورت نشه ولی من توی کل مدت سفرم به یادت بودم به یاد بقیه نه ولی به یاد تو بودم آخه برام یه دوست خیلی خوب شدی اونم به خاطر مهربونیای زیادته عروسکم
مامان ترانه
21 مرداد 91 17:16
سلام دوستم
فردا 100 روزگی ترانه است با اومدنتون خوشحال میشیم
البته بعد از بازگشت از مسافرت


سلام عزیزم حتما سر میزنم ممنون که سر میزدنید
خاله باران
21 مرداد 91 22:58
سلام.
یاسمین مشکوک می زنی بدددددددددددددددد!!!!
کجایی.می ری و میای و نیستی.
دلم برات نقطه شده...وای بزرگ مرد خاله باران کجاست؟بوسششششششششششش کنم.


سلام عزیزم ببخش دیگه با اینترنت گوشی بهتر از اینم نمیشه دیگه فقط گاهی می تونستم بیام یه سر بزنم برم نه بیشتر
شرمنده ام خلاصه
اونم فقط مشغول شیطنت بود توی کل سفر از بقیه ی بچه ها کلی شیطنت یاد گرفته از این به بعد خدا به داد من برسه دیگه
خاله باران
21 مرداد 91 22:58
یایمسن نکنه رفتی خارج کشور؟


نه بابا ما تو همین سرزمین مادری بودیم همه ی شمال رو شخم زدیم جات خالی