سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

سورنا توپولی

سورنای مامان

1390/5/5 17:24
نویسنده : یاسمین
614 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سورنای من خیلی جیگر شده بود مثل همیشه ولی یه کم متفاوت تر بود همش می خندید و با من و باباش بازی می کرد

مثلا بین پای باباش ایستاده بود و سرش رو گذاشته بود روی شکم باباش وقتی دید باباش قلقلیش میشه و میخنده هی اینکارو می کرد و به صورت باباش نگاه میکرد و از اینکه باباش قلقلیش میشد بلند بلند می خندید

شب هم ما داشتیم می رفتیم دایی شاهین رو برسونیم ترمینال که بر گرده شیراز موقع برگشتن روی پای من بود من دیدم که مدام سرش رو بر میگردونه به طرف من بلندش کردم سرش رو گذاشت زیر گردن من و هی سرش رو فرو میکرد توی گردنم و خودشو لوس میکرد آخر هم همونجوری خوابش برد

وای که خدا میدونه چه حس خوبی به من دست داد

واقعا لذت بردم از حس مادر بودنم

یکی از مواقعی بود که من از اینکه زود بچه دار شدم خوشحال بودم و کلی باهاش کیف کردم

حس میکنم هر چه بزرگتر میشه به من وابسته تر میشه و میخوات خودشو برام لوس کنه

خدا جون مرسی از اینکه به من این پسر جیگر و دادی

خدا جون مرسی از اینکه به من یه نی نی سالم و ناز دادی

خدا جون مرسی از اینکه اینهمه به من نعمتای خوبی دادی

خدا جون بابت همه چیز مرسیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)