خونه ی عمو علی و خاله میترا
ما دیشب رفته بودیم خونه ی عمو علی و خاله میترا
چون داداش های عمو علی اومده بودند از شیراز
در ضمن خاله مونا هم اومده بود (خواهر عمو آرش) که خیلی هم نی نی ها رو دوست داره دیشب کلی منو بغل کرد و هی منو راه میبرد و می بوسید
هی می گفت وای یاسی چه پسر نازی داری چقدر بامزه است
یادته چقدر حاملگیت سخت بود بهش می ارزیده خیلی بامزه است و ........
دیشب هم خیلی خوش گذشت و کلی حال داد به من ولی بازم از بس سر و صدا زیاد بود من نتونستم بخوابم و باز مجبور شدن منو بزارن توی ماشین و دور بزنیم تا من خوابم برد
ساعت 2 شب بود تقریبا که اومدیم خونه و من تا ساعت 1 ظهر خوابیده بودم
وقتی از خواب بیدار شدم مامانم جای منو عوض کرد و بعد به من سوپ ماهی که درست کرده بود واسم رو بهم داد ولی من اصلا دوست نداشتم
و بعد از چند تا قاشق دیگه اصلا نخوردم واسه همینم مامانی به من شیر و بیسکوییت داد
بعد هم من که خیلی خوابم میومد با بابا کامبیزم رفتم خوابیدم
و همین الان از خواب بیدار شدم و چون سر حال نیستم دارن با من بازی می کنن تا سر حال بشم
خاله یلدا هم داره واسم آهنگ تو ای پری کجایی رو می خونه
و احتمال 90 درصد امشب دایی شاهین داره بر میگرده شیراز
خب دیگه من مامانم رو می خوام باید بیات پیشم پس فعلا بای بای دوستای گلم