تولد بابا کامبیزم
بابا جون قشنگ و مهربونم تولدت مبارک
سلااااااام دوستای گلم من امروز می خوام با 1 روز تاخیر تولد بابا کامبیزم رو تبرک بگم بابا جون ببخشید که یکم دیر شد آخه مامانی مشغول تولد شمما بود
ما شنبه شب واسه بابام تولد گرفتیم خاله یلدا که اینجا پیش ما بود و دایی شاهین هم شب قبلش اومده بود پیش ما خاله صدی و عمو آرش،خاله میترا و عمو علی و البته عمو عباس هم اینجا بودن
خیلی خوب بود و بهمون خوش گذشت
جای همتون خالی بود یه کیک بزرگ هم واسش خریده بودیم و شام هم سالاد الویه داشتیم با دسر و ژله
آخر شب هم هممون رفتیم با ماشین تو خیابونا دور زدیم و منو خوابوندن آخه من از سر و صدای زیاد تولد خوابم نمی برد
ولی در کل خیلی خوش گذشت و منم با بابا کامبیزم عکس گرفتم که عکسا رو در ادامه ی مطلب میزارم واستون
خب اینم یه عکس از من و بابا جونم در روز تولدش
خب فعلا دوستا گلم بای بای