پسر مامان
سلام به همه ی دوستای گل خودم و سورنای مامان
امیدوارم همیشه سالم و خوش باشید
من امروز اومدم بگم که ما دیشب مهمون داشتیم (صدی،آرش،میترا،علی،مونا خواهر آرش،فرشید و ایمان برادرای علی) و واقعا جای عباس خالی بود وقتی نیست واقعا جای خالیش پیش بچه ها حس میشه
بگذریم.....
دیشب سورنا همه رو سورپرایز کرد
وقتی بهش میگفتیم دست بزن دست میزد
من پریروز دیدم که دست دست میکنه آخه قبلا باهاش این بازی رو میکردم ولی فکر نمی کردم که یادش باشه
همینجوری بهش گفتم سورنا مامانی دست بزن و دستاشو خودم آوردم بالا که دیدم شروع کرد به دست زدن
تند تند دست میزد و سرشو تکون میداد
ای خدا جون اون دستای توپولیشو تند تند تکون میداد و میرقصید
من یه پسره رقاص دارم و خیلیم از پسرای رقاص خوشم میات
بچه ها کلی کیف کردن باهاش با همه بازی میکرد پسرم
ای خدا جون عاشقشم
آخر شب هم همگی رفتیم پارک و یه خورده سورنا رو سوار تاب کردیم البته با باباش با هم سوار شدند
بعد هم اومدیم خونه سورنا جونم رو پای باباش خوابش برد
خب من الان میخوام چند تا از عکسای سورنا رو واستون بزارم
اینم عکس دست و پای سورنای من
و اینجا سورنا اول داشت دست میزد
وبعد وقتی دید من نگاش میکنم خودشو واسم لوس کرد
بعد هم همینجوری به من نگاه میکرد
بعد هم طبق معمول دستشو کرد تو گوشش
من دعواش کردم که دستتو در بیار از تو گوشت اونوقت اینجوری مودب به من نگاه میکرد آخه گوشاشو زخم میکنه
بعد که من دیدم ناراحت شده بوسش کردم و نازش کردم و اون دوباره شروع کرد به دست زدن و جیغ زدن و بازی کردن
ای خدا جون که چه پسر نازی دارم من
تازگیا هم که با روروئکش به کل خونه سرک میکشه و فضولی میکنه و به همه چیز دست میزنه وقتی به چیزی دست میزنه حتما می اندازتش پایین و پرتش میکنه و به ما نگاه میکنه و میخنده و محکم میزنه روی روروئکش و صدای زنگاشو در میاره
اینجوری یعنی ذوق می کنه
من دیگه میرم سورنا از خواب بیدار شده
مرسی دوست جونا از اینکه به من سر میزنید
همه تونو دوست داریم (من و سورنا)
فعلا بای بای