سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

سورنا توپولی

پیشرفتهای من

1390/9/10 22:18
نویسنده : یاسمین
422 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوست جونا

من این چند روز خیلی مشغول بودم واسه همین نتونستم آپ کنم

3شب پیش من و مامان و بابام با خاله صدی و عمو آرش و عمو ایمان رفته بودیم عسلویه

و شام رو هم رفتیم بوف خوردیم و موقع برگشت من از اولش خوابیدم تا زمانی که رسیدیم خونه ی عمو آرش اینا

توی مسیر مامان و خاله صدی و عمو ایمان کلی اذیت کردند و خندیدند جوری می خندیدن که گلوی 3تاشون درد گرفته بود

دیروز هم من بالاخره موفق شدم به قلمرو مامانم نفوذ کنم و رفتم داخل آشپزخونه و از پله اش رفتم بالا

همیشه میترسیدم ولی دیروز راحت رفتم بالا که مامان و بابا کلی تعجب کردن منم بعد از اینکه رفتم تو بلافاصله نشستم و یه نگاهی به پایین کردم و کلی ذوق کردم و خندیدم و رقصیدم

دیشب هم رفته بودیم خونه ی خاله صدی اینا که من از 4تا پله بالا رفتم خودم و می خواستم برم تو اتاق خاله صدی البته بابام کنارم بود و هوامو داشتا

ولی خودم رفتم بالا کلی خوشحال بودم از کارای جدید و پیشرفتام

هی میرقصیدم و دست میزدم

دیشب هم عمو ایمان رفت شیراز و خاله میترا هم به مامان زنگ زد و گفت که پای عمو علی بهتر شده و دکتر واسش 10 جلسه ی دیگه فیزیوتراپی نوشته که داره انجام میده و پیشرفت قابل توجهی هم داشته

آخه من یه عمو علی خیلی خوب و مهربون دارم که 1ماهی بود رباط پاش پاره شده بود و باید میرفت و عمل میکرد

الان بیشتر از 3 هفته میشه که عمو پاشو عمل کرده و الان خیلی بهتره

من خیلی دوسش دارم و دلمم واسش تنگ شده اما چون نمی تونه بیات ما هفته ی دیگه واسه تاسوعا و عاشورا که بابا تعطیله میریم شیراز که هم مامان نسرین اینا رو ببینیم هم عمو علی و خاله میترا رو با خودمون بیاریم لامرد

امروز هم بالاخره ماشینمون اومد

آخه ما ماشینمون رو می خواستیم عوض کنیم و امروز بعد از تقریبا 15 روز ماشینمون اومد

و ظهر ناهارمون رو گرفتیم و رفتیم خونه ی خاله صدی 

خاله مونا هم اونجا بود و کلی با من بازی کرد و منم چون میدونستم منو خیلی دوست داره کلی خودمو واسش لوس کرده بودمو از بغلش بیرون نمیومدم

حتی بغل خاله صدی و مامانم هم نمی رفتم

عصر هم خاله بن اومد و من مامان و برد واسه خرید خیلی خوش گذشت

و امشب هم خاله صدی اینا و بن و خاله مونا دارن واسه شام میان خونه ی ما

خب من دیگه باید برم کم کم مهمونامون میان

دوست جونا همه تون و دوست دارم فعلا بای بای 

تو آپ بعدی چند تا از عکسای خودمو میزارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فروغ
12 آذر 90 19:56
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای یاسی جونم کلی ماشینتون مبارک چندروز سرعت کم بود نتونستم سربزنم i love u


مرسی عزیزم
ممنون که سر زدی بازم بیا پیشمون
me 2 honey