واسم شعر گفتن
سلام به همه ی دوستای کوچولوی قشنگتر از برگ گلم حالتون خوبه؟
نی نی های خوبی هستید که؟
می دونم که قول داده بودم که عکسهام رو بزارم ولی واقعا فرصت نشد چون این چند شب همش مهمونی بودیم و با عموها و خاله ها دور هم جمع بودیم و منم کلی باهاشون بازی کردم چون من تنها نی نی توی جمع هستم همه منو دوست دارن و باهام بازی می کنن
خب حالا من می خوا یکی از سورپرایزای زندگیمو واستون بزارم
یکی از دوستای مامان یاسی یه شعر خیلی خشکل واسه من گفته
و من از همینجا مجددا از خاله آرزوم تشکر می کنم
خاله جون ایشالا واستون جبران می کنم وقتی شما نی نی آوردین منم بزرگ شدم و واسش کارای خوب انجام می دم از همینجا قول می دم
خب اینم از شعر خاله آرزو:
سورنا جان دنیای ما قشنگتر از خواب و خماره
چشم هاتو واکن و ببین قشنگیها رو ...
صدای مادر خوش تر از زنگ گیتاره
گوش هاتو واکن و بشنو زنگ صدارو...
آغوش پدر بزرگ تر از رعد بهاره
دست هاتو واکن و حس کن بزرگیها رو...
محبت و عشق بهتر از غرور و کاره
سورنا جان یادت نره مهر و ندا رو!
بازم مرسی خاله آرزو خیلی باحال و قشنگ بود
خب توی آپ بعدی من حتما عکسامو میزارم
بای بای