عکسای سفر
دوستان گلم سلام
بالاخره اینم از عکسای عید
این جا قبل از عیده 12 اسفنده که ما داشتیم می رفتیم تولد خاله صدی
بقیه عکسا در ادمه
سورنا با سفره ی هفت سین محلات خونه ی مادر
پسرم چون مریض بود دائما بهانه می گرفت
فاطمه و امیر رضا
عشق مامان که مریض بود
اینجا روزیه که سورنا تو ماشین مونده بود در روش قفل شده بود و من و خودش کلی گریه کردیم بعدا واستون تعریف میکنم
سورنا و رها جون در کنار سفره هفت سین بی نظیر ستاره ی شمال واقعا خشگل و متفاوت بود
اینم حود سفره واقعا خشگل نیست؟
من با نازی جونم و دوستای کامبیز اونجا بودیم خیلی خوش گذشت هوا هم عالی بود جای همگی خالی
با سورنا سوار کالسکه شدیم و یه دور اطراف اونجا زدیم
پسرم خیلی مردونه لب دریا قدم میزد
یه کاروان شتر بود که خیلی خشگل بودن ما چون سورنا کوچولو بود نتونستیم سوارش کنیم ایشالا دفعه ی بعد
سورنا با محمدرضا و محدثه که خیلی دوسشون داشت مخصوصا محمد رو از روز اول همینطور بهش زل میزد و می خندید و میرفت تو بغلش
امید پسر خاله راضیه که 5 ماه از سورنا بزرگتره
اینجا هم سورنا و امید سوار موتور و گاو سورنا جونم
خب این از عکسایی که قول داده بودم
بیشتر از این نمیشد چون عکسا بیشتر دسته جمعی بود و از محلات نذاشتم چون بیشتر فیلم بود
فعلا بای بای