سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

سورنا توپولی

سری پنجم عکس ها_انزلی

1391/9/14 1:28
نویسنده : یاسمین
1,862 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان

من واقعا شرمنده ام اما تازه این عکسا رو دیدم که باقیمونده ی عکسای سفر تابستونه

اماده هم کرده بودما اما یادم رفته بود

چه میشه کرد یاسیه دیگه نیشخند

تا بیشتر از این بیات نشده بفرمایید ادامه لطفا

خب این سری عکسا در ادامه ی عکسای ستاره ی شماله که با نازی جون و رضا رفته بودیم

سوری

سورنا جون در حال خوردنه شکلاتی که صاحب کافی شاپ بهش داده بود

چرا بهش شکلات داد؟

چن دید سورنا داره پدر گربه اش رو در میاره

بیچاره گربه هه نمی تونست برای یه لحظه یه جا وایسه سورنا میرفت دنبالش و هی می خواست باهش بازی کنه و شیوه اش هم یه مقداری خشن بود مثلا می خواست دمش رو بگیره و بلندش کنه یا با پا بزنه بهش

آخه نمی دونم چی بگم والا اینم شد بازی؟

به هر حال آقاهه گفت یه چیزی بدیم این بچه بخوره سرگرم شه یه دقیقه این گربه هه استراحت کنه دیگه

و جواب داد یعنی تنها چیزی که در مواقع شیطنت های سورنا جواب میده خوراکیهعینک

سوری

سوری

کادو

وقتی عمو سعدی اینا از چالوس اومدن انزلی پیشه ما واسه سورنا یه لپ لپ آوردن که توش خوراکی و سی دیه کارتون و یه عینک باحال بود

سورنا اینجا داره اول عینکه رو بررسی می کنه

کادو

بعدم امتحانش کرد که چون دید ما کلی ذوق کردیم و بوسش کردیم دیگه در برنمیداشت از روی صورتش

دیگه گفتن نداره که خوراکی ها رو هم همون موقع خوردخوشمزه

سر مل

اینم شب آخری که ما انزلی بودیم

که رفته بودیم بلوار و سورنا این گل رو از دست فروشی که اونجا بود انتخاب کرد و بابایی براش خرید

سوری

بعد هم رفتیم یه چایی بخوریم که اول سورنا نشسته بود و خندان با ما چایی می خورد

سوری

از بازی با گل و روشن و خاموش کردنش لذت میبرد که یه دفعه...

سوری

یه خانواده اومدن که دخترشون یه سگ خییییییییلی خشگل و بامزه داشت

و بقیه اش رو خودتون حدس بزنید...

سوژ] ی مورد نظر خودش با پای خودش اومده بود 

سورنا بلافاصله رفت سراغش و باهاش بازی میکرد سگه بیچاره اولش از بازی لذت میبرد بعد دید سورنا ولش نمی کنه همه جا دنبالش میره و این همه جا شامل پشت درخت زیر می و حتی تو بغل مامانش(صاحبش) هم میشه

هر چی هم که ماتلاش میکردیم سورنا رو بیاریم پیش خودمون یا از اونجا بریم هم بی نتیجه بود

اسم سگه هم عسل بود 

مامان عسل دید داره سگش کلافه میشه بلند شدن رفتن دیگه

بعد ما رفتیم آقا رو تمام هیکل شستیم و بعد رفتیم خونه

خب اینم از سریه آخر عکسا

منتظر باشید بازم عکس های بیات شده دارمنیشخند

دوستون دارم

بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مادر کوثر
15 آذر 91 8:35
تو چقد بروزی مامانی
حافظه ما رو چی حساب کردی؟!
حالا باید اینقد فکر کنیم تا یادمون بیاد چی قبلا دیده و شنیده بودیم

اما به هر حال هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است

من فدای اون پسر شیرین و حیوون دوست خودم
شکلات و خوراکی نوش جووووووونت

ای بابا خواهش میکنم چه میشه کرد دیگه ما اینیم
چه رویی هم داره میبینی تو رو خدا؟
دیگه به خوبیه خودتون ببخشید
خدا نکنه خاله جون مهربون
مرسی

مادر کوثر
17 آذر 91 13:15
سلام دوستم
ممنون از محبتت


سلام عزیزم
قربونت
باران قلنبه
21 آذر 91 15:54
سلام عزیزم
دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید منتظر کمکتون هستم مرسی



سلام عزیزم
چشم
رای دادم