سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

سورنا توپولی

من اومدم خونه

1390/10/26 18:43
نویسنده : یاسمین
425 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای گل و قشنگم ن

من تقریبا 1ماهه که نبودم و همونطور که گفتم درگیر زلزله بودیمگ

و بعد هم چون من مریض شدم مامانی منو برد شیراز و بعد از اینکه کار بابا تموم شد ما به تهران رفتیم و تقریبا 2هفته پیش مامان پری بودیممد

خیلی بهمون خوش گذشت من با امیر رضا و فاطمه (بچه های عمه جونم) کلی بازی کردم ذ

مامان یاسی من رو پیش بابام میذاشت تو خونه ی عمه و خودش با عمه میرفتن بیرون منم با امیر رضا و فاطمه بازی میکردم خت و با هم تمام خونه ی عمه جون بیچاره رو بهم میریختیم  -ه  ن

وقتایی هم که خونه ی مامان پری بودیم مامان یاسی و مامان پری می نشستن با هم بافتنی میکردنع

آخه مامان من از بافتنی کردن خیلی خوشش میات و هی از مامان پری سوال میکرد و یاد می گرفت و اونم با حوصله براش توضیح میدادن  زا

منم که کلا کارم بهم ریختن کامواها بود و مثل یه بچه گربه بازی کردن باهاشون خهخ

بعد از تهران ما باز برگشتیم شیراز و 1 روز اونجا بودیم 

و الان تقریبا 1 هفته است که اومدیم لامردذ

وقتی نبودیم هر روز خاله ها و عمو ها زنگ میزدن و مامانم رو دعوا میکردنذ                میگفتن بسه دیگه چقدر میرین مسافرت برگردین دیگه دلمون تنگ شده بیاین دیگه و .....ئ   

وقتی اومدیم دیگه همش با خاله ها و عموها بودیم و فرصت نشده بود وبلاگم رو آپ کنم 

امروز هم خیلی وقت ندارم چون می خوام با مامان و بابا بریم خریدمت

راستی این هفته به احتمال زیاد خاله یلدا و دایی شاهین دارن میان پیشموناب

و آخر هفته هم عمو کیوان میات خونه ی ما از سالی که مامان و بابا ازدواج کردن هنوز خونه ی ما نیومده بوده چون وقت نداشته ولی امسال قول داده که میاتیل

و یه خبر دیگه اینکه ما 12 بهمن ماه داریم میریم کیشلبط

یوهوووووووووووسب

با خاله ها و عموها همگی با هم تازه خاله بن و عمو شمس هم میاتیی

راستی عمو شمس موسسه ی موسیقیشون هم تا آخر این هفته باز میشه طب چون همه ی کاراشو کردن و مجوزش هم تایید شده خودشونم که به من یاد میدن تا منم بتونم ساز بزنم ئذد

آخه من از صدای ویولن و سه تارشون خیلی خوشم میاتمت

هر وقت عمو شمس ساز میزنن و می خونن منم باهاش میرقصملبس و اونا هم کلی ذوق می کنن و می خندنبلل

و دیگه اینکه خدا رو شکر زلزله ها تقریبا تموم شدن و از روزی که ما اومدیم فقط 2 یا 3 بار زده اونم خیلی کملب

با اینحال هنوز یه سری از مردم شبا بیرون و تو چادر می خوابن که به نظر من نیازی نیست به اینکار فقط از سرما مریض میشنثسصی

راستی مامانم دیگه واسه من مسواک میزنه میگه دیگه بزرگ شدم و باید عادت کنم مسواک بزنمفقف

درضمن چون من هنوز می می میخورم مخصوصا شبا باعث میشه دندونای کوچولوم زود خراب بشن واسه همین صبحا برام مسواک میزنهای

و یه چیز دیگه اینکه این چند روز خیلی هوا گرم بودشیش و ما میخواستیم کم کم کولرهارو سرویس کنیم که روشن کنیم ولی دیروز یه بارون خشگل زد و هوا بازم سرد شدحخه

خب دوستان من میرم و ایندفعه دیگه واقعا قول میدم عکسای جدیدم رو واستون بزرام تا ببینید چه پسر کوچولوی نازی شدم من دیگه الان نی نی نیستم پسر شدم دیگه

و موهام هم خیلی بلند و ناز شده دیگه میشه پشت موهام روببندمعغع

یه چیز خنده دار : من هنوز پیش مامان و بابام میخوابم و چون روزا مامانم درگیر منه نصف شبا میات سراغ کامپیوترش واسه همین چون میترسه من از تخت بیفتم پایین 2تا پتوی بزرگ دو نفره رو تا کرده کنار تخت جایی که من هستم گذاشته 

2شب پیش یه دفعه میبینه صدای بومب اومد یه کم گوش میکنه صدای من در نمیات میگه خب پس چیزی نیست اشتباه شنیدم وقتی 1 ساعت بعد میات بخوابه میبینه من رو زمین (روی پتوها) خوابیدم یعنی از تخت افتادم ولی بیدار نشدمشیسش

کلی خندیده بود از منقهقهه

خب فعلا بای بای دوستانبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامانی حسنا جون
25 دی 90 18:03
تولدت مبارک
سلام خوبین چقدر جالبه خاله جون
ناناز خاله رو از طرف من ببوسش
حسنا جونی منتظرتونه
خوشحال میشیم به ما سر بزنید و اگه دوست داشتین تبادل لینک کنیم



سلام مرسی که به من سر زدین
حتما موافقم
مامانی حسنا جون
25 دی 90 18:03
سلام خوبین چقدر جالبه خاله جون
ناناز خاله رو از طرف من ببوسش
حسنا جونی منتظرتونه
خوشحال میشیم به ما سر بزنید و اگه دوست داشتین تبادل لینک کنیم



لطف دارید لینکتون کردم
فروغ
26 دی 90 10:42
سلام یاسی جونم دلم براتون تنگ شده ها.چه شکلکای خوشملی گذاشتی عکسای جیجلمونو بذار ببینیمش.مواظب سورناجونم باش بهتون خوش بگذره عزیزم بوووووووووووووووس


سلام قشنگم
ما هم دلمون واست تنگ شده امتحانا چطورن؟امیدوارم موفق باشی گلم
حتما عکساشو میزارم
مرسی بوووووووووس