تولد سورنای گلم مبارک
امسال تولد سورنا گلی روز چهارم فوت مادرم بود و من غرق در عزاداری بودم اما یادم نرفته بود گل من دو ساله شده
هرچند نتونستم اونجوری که دلم می خواست بهش تبریک بگم و براش جشن تولد بگیرم
اما کلی براش شعر تولدی خوندم و بوسش کرد و همه هم بهش تبریک گفتن
مامانم گفت بعدا براش یه کیک بگیر و لباس نو تنش کن و از حداقل چند تا عکس یادگاری بگیر بچم گناه داره
کادوش رو هم از مامان پری و مامان نسرین گرفت
اما هنوز خودم نتونستم براش کادو بگیرم حتما یه کادوی خوب براش می گیرم آخه گناه داره پسر گلم
سورنا ی من 2 ساله شد و خیلی بهتر حرف میزنه و یه دنیا محبت و مهربونی داره که همیشه نثار من و بابا کامبیزش می کنه
شبا میات دستشو میندازه گردن من میگه جیگر مامانی خوام(جیگر مامانی می خوام) بعد از چند دقیقه میره تو بغل باباش میگه جیگر بابایی خوام میره پیش باباش و میگه گیصه بگو(قصه بگو)بابایی هم شروع میکنه داستان های من در آوردی از روزمره های سورنا براش میگه اونم با دقت گوش میکنه
وقتی گیج خواب شد باز میات تو بغل خودم و با گوشواره ام بازی میکنه و می خوابه
بابا کامبیز میگه سورنا دود..لت مال کیه؟ میگه مال مامان جونی
بهش میگم پسر زیبای من کیه؟میگه سوونا(سورنا)
میگم اسمت چیه؟
میگه سوونا
میگم فامیلیت چیه؟
میگه آشین چین(ماشینچی) وقتی خیلی سر حال باشه میگه آشین چین جونی(ماشینچی جونی) بچم خودش رو تحویل میگیره حسابی ماشالا اعتماد به سقفش رو از دایی شاهینش به ارث برده
تو این چند روز که محلات بودیم خیلی پسر خوبی بود و اصلا اذیتم نکرد چون میدید حالم بده خیلی باهام مهربون شده بود هی برام خوراکی میاورد و می گفت بخور
وقتی ایستاده بودم میومد پاهام رو می گرفت میگفت مامان جونی بیشین بیشین
وقتی گریه میکردم میومد با بغض و گریه می گفت مامان جونی گیگه نه(گریه نکن)
دیروز هم پشت سرم رو مبل ایستاده بود و با کمرم بازی میکرد یه دفعه کمرو رو چنگ گرفت بعد دیدم سریع رفت تو اتاق خواب ساک وسایلش رو کشون کشون آورد هی تو راه هم غر میزد که سنگین سنگین اومده پیش من میگه مامان جونی کی یم بده(کرم بده)
براش آوردم بیرون با انگشتش یه کم ازش برداشته و باز اومد رو مبل مالید رو جای چنگش رو کمر من
یعنی نمی دونم چجوری بگم تو اون لحظه چه حالی داشت فقط کشیدمش تو بغلم غرق بوسه اش کردم گفت قربونت برم زیبای مهربونم اونم میگه مامان جونی زیبا
خلاصه پسرم حسابی آقا شده
مردی شده واسه خودش
و اینم بگم از دوستای گلم که تو مدت نیود من بهم سر زده بودن و دلداریم کردن ممنونم
و یه تشکر ویژه از باران گلم بخاطر هدیه اش برای تولد سورنا و تولدی که تو وبلاگش گرفت ممنونم از زحماتت ایشالا جبران کنم دوست خوبم
هم من و هم سورنا خییییییییییلی دوستت داریم خاله باران
سورنای مامان تولدت مبارک امیدوارم 120 ساله باشی و همیشه سالم و موفق و شاد باشی عزیز دل مامان عاشقتم مهربونم