سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

سورنا توپولی

تولد سورنای گلم مبارک

1391/8/23 14:59
نویسنده : یاسمین
943 بازدید
اشتراک گذاری

امسال تولد سورنا گلی روز چهارم فوت مادرم بود و من غرق در عزاداری بودم اما یادم نرفته بود گل من دو ساله شده

هرچند نتونستم اونجوری که دلم می خواست بهش تبریک بگم و براش جشن تولد بگیرم

اما کلی براش شعر تولدی خوندم و بوسش کرد و همه هم بهش تبریک گفتن

مامانم گفت بعدا براش یه کیک بگیر و لباس نو تنش کن و از حداقل چند تا عکس یادگاری بگیر بچم گناه داره

کادوش رو هم از مامان پری و مامان نسرین گرفت

اما هنوز خودم نتونستم براش کادو بگیرم حتما یه کادوی خوب براش می گیرم آخه گناه داره پسر گلم

سورنا ی من 2 ساله شد و خیلی بهتر حرف میزنه و یه دنیا محبت و مهربونی داره که همیشه نثار من و بابا کامبیزش می کنه

شبا میات دستشو میندازه گردن من میگه جیگر مامانی خوام(جیگر مامانی می خوام) بعد از چند دقیقه میره تو بغل باباش میگه جیگر بابایی خوام میره پیش باباش و میگه گیصه بگو(قصه بگو)بابایی هم شروع میکنه داستان های من در آوردی از روزمره های سورنا براش میگه اونم با دقت گوش میکنه

وقتی گیج خواب شد باز میات تو بغل خودم و با گوشواره ام بازی میکنه و می خوابه

بابا کامبیز میگه سورنا دود..لت مال کیه؟ میگه مال مامان جونی

بهش میگم پسر زیبای من کیه؟میگه سوونا(سورنا)

میگم اسمت چیه؟

میگه سوونا

میگم فامیلیت چیه؟

میگه آشین چین(ماشینچی) وقتی خیلی سر حال باشه میگه آشین چین جونی(ماشینچی جونی) بچم خودش رو تحویل میگیره حسابی ماشالا اعتماد به سقفش رو از دایی شاهینش به ارث برده

تو این چند روز که محلات بودیم خیلی پسر خوبی بود و اصلا اذیتم نکرد چون میدید حالم بده خیلی باهام مهربون شده بود هی برام خوراکی میاورد و می گفت بخور

وقتی ایستاده بودم میومد پاهام رو می گرفت میگفت مامان جونی بیشین بیشین

وقتی گریه میکردم میومد با بغض و گریه می گفت مامان جونی گیگه نه(گریه نکن)

دیروز هم پشت سرم رو مبل ایستاده بود و با کمرم بازی میکرد یه دفعه کمرو رو چنگ گرفت بعد دیدم سریع رفت تو اتاق خواب ساک وسایلش رو کشون کشون آورد هی تو راه هم غر میزد که سنگین سنگین اومده پیش من میگه مامان جونی کی یم بده(کرم بده)

براش آوردم بیرون با انگشتش یه کم ازش برداشته و باز اومد رو مبل مالید رو جای چنگش رو کمر من

یعنی نمی دونم چجوری بگم تو اون لحظه چه حالی داشت فقط کشیدمش تو بغلم غرق بوسه اش کردم گفت قربونت برم زیبای مهربونم اونم میگه مامان جونی زیبا

خلاصه پسرم حسابی آقا شده

مردی شده واسه خودش

و اینم بگم از دوستای گلم که تو مدت نیود من بهم سر زده بودن و دلداریم کردن ممنونم

و یه تشکر ویژه از باران گلم بخاطر هدیه اش برای تولد سورنا و تولدی که تو وبلاگش گرفت ممنونم از زحماتت ایشالا جبران کنم دوست خوبمماچ

هم من و هم سورنا خییییییییییلی دوستت داریم خاله بارانقلبماچ

سورنای مامان تولدت مبارک امیدوارم 120 ساله باشی و همیشه سالم و موفق و شاد باشی عزیز دل مامان عاشقتم مهربونمبغلقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله مینا
23 آبان 91 17:34
سلام سورنای خوشگلم،قربونت برم تو چقد نازی.بوووووووووووووووووووووووووووووس


سلام خاله جون
خدا نکنه ممنونم بوووووووووووس
مامان پریسا
23 آبان 91 20:42
تبریک میگم عزیز دلم. شرمنده که دیر خبر دار شدم.
اما متوجه نشدم که منظورتون از مامان کدوم مامانه که فوت شدن؟
خدا رحمتشون کنه عزیزم. ما رو در غم خودتون شریک بدونید.

و مجددا تولد سورنای عزیزم که با پریسا در یک روز متلد شده تبریک میگم.


مرسی عزیزم
دشمنت شرمنده گلم
مادرم میشد مامانه مامانم
مرسی از لطفت ایشالا همیشه شاد باشید
مرسی ایشالا هر دوشون همیشه سالم و شاد باشن قربونشون برم دوقلوهای افسانه ای من
فروغ
23 آبان 91 22:46
الهیییییییییییییییییییی بگردم سورنا جون جونی انقدر خوشم میاد از حرف زدنش یاسی قربونت برم که خودت اینهمه مهربونی ماه سورنا هم مثل خودت شده هزار ماشالله


مرسی فروغی قربونت برم
آره خیلی بامزه حرف میزنه منم عاشق حرف زدنشم کلی چیز جدید یاد گرفته ایشالا میام می بینمت خودت می بینی گلم
خودت مهربونی عزیزم به من لطف داری
نی نی گوگولی (نازی )
24 آبان 91 22:48
مبارک باشه عسییییییییییییییییییییسم
ایشا.. 120 ساله شی عسیس دلممممممممم
بازم تسلیت به خاطر مامان بزرگت یاسی جونم
دلم واستون خییلی تنگههههههههههه


مرسی گلم
ممنون از لطفت نازی جونم
ممنون از تسلیتت عزیزم ایشالا بقای عمر شما باشه
منم دلم برات تنگ شده حسابی ایشالا فرصت پیش بیات حتما میام پیشتون شمال سرده الان نه؟مامان می گفت خیلی بارون شدیده
مامان پریسا
25 آبان 91 16:50
اخی میفهمم چی میگی.
از گرما هر چی بگی من درکت میکنم.

عزیزم دیگه فکر کنم همه میدونن ما اهوازی هستیم

یاسمن جون امروز همش به فکرت بودم.خیلی برای پست پایین ناراحت بودم و تو فکر رفتم.


آره والا آدم داغون میشه
آخی گناه دارین شما هم تو گرما هستین که
من نمی دونستم اهوازی هستین عزیزم
قربونت برم مرسی از لطفت تو رو خدا ناراحت نباش دوست ندارم ناراحت باشی عزیزم
ممنونم از لطف و همدردیت گلم
مامان پریسا
25 آبان 91 17:52
اینجا هم همینطوره. نمیدونیم سرده یا گرمه.
خیلی ها و مخصوصا بچه ها مریضن و بیشتر ابریزی بینی دارن.
پری هم همینطور شده. نمیدونیم لباس گرم بپوشونیم یا معمولی شب سرد روز گرم.

والا دیگه موندیم تو کار اب و هوامون !!!!!!!!!


آخی جیگرش برم که مریض شده عروسکم
آره دقیقا میدونم سورنا هم آبریزی بینی داره
درک می کنم خواهر خییییلی بده
نی نی گوگولی (نازی )
26 آبان 91 21:29
آره یه دوره یخ شده بود ولیییییییی الان هوا خداروشکر عااااااااااااااااااالیه جاتونم خااااااالیه


جدا؟؟؟ ایول دوستان به جای ما خوش باشید ایشالا همیشه هوا خوب باشه عزیزم
مادر کوثر
26 آبان 91 22:22
سلام عزیزم
بازم تولد سورنای نازمون مبارک
ببخشید گلم دیر اومدم
ممنون که اومدی و نظرات خوشگل خوشگل گذاشتی مهربونم
سورنای ناز و زیبا و مهربونمون هم بوسه بارون کن

با پست های جدید بروزیم و البته
منتظر پست های شاد و زیباتر از شما


سلام گلم ممنونم
لطف کردی عزیزم
خواهش می کنم خودم لذت میبرم
ممنون دوستم
حتما میام
چشششششششششم
مامان نازنین زهرا
29 آبان 91 14:11
تولد گل پسر نازت مبارک ان شا الله همیشه شاد باشید البته تاخیر منو ببخشید من چند روزی نرسیدم به وبلاگ سر بزنم.


مرسی عزیزم
همچنین شما
خواهش می کنم درک میکنم زحمت کشیدی