ما برگشتیم بالاخره ^_^
سلاااااااام به همه ی دوستای گلم امیدوارم سال خوبی رو در کنار خانواده هاتون شروع کرده باشید و تا آخرش هم ال خوبی واسه همه باشه ما بالاخره از سغر قندهارمون برگشتیم با کلی خاطره های خوب و شاد ولی خیلی خسته و دربو داغون چون توی تمام تعطیلات اکثرا تو ماشین و یا تو جاده و یا در حال مهمونی رفتن بودیم واسه همین خیلی خسته شدیم مخصوصا اینکه سورنا از اول سفر مریض شد و به همین دلیل خیلی بد آروم و بی قرار شده بود و همه اش گریه میکردو غرغر میکرد منم که می خواستم از شیر بگیرمش به خاطر مریضی و بی تابیهاش نتونستم چون اگه بهش شیر نمیدادم هی جیغ میزد و چون خونه نبودیم و نمی خواستم باعث اذیت و صلب آرامش بقیه بشه مجبور بودم بهش شیر بدم پس موفق به...