بازگشت دوباره ^_^
سلااااااام به همه ی دوستای گلم
میدونم ما خیلی وقته که نیستیم اما باور کنید خیلی گرفتار بودیم و تو این مدت خیلی چیزا عوض شده و مهمترینشم اینه که من دیگه لامرد زندگی نمی کنم و اومدم واسه زندگی شیراز
و مهمتر اینکه خونه ای که می خواستم رو تونستم بخرم چون میترسیدم از اینکه مجبور به اجاره نشینی شم ولی خدا رو شکر همه چیز رو به راه شد و تونستم خونه رو بخرم
و تو این مدت هم مشغول آماده کردن خونه بودیم چون آشپزخونه که کلا خام بود یعنی هیچی نداشت و تا کابینتا و اپن آماده شد جونه من در اومد و کلا درگیر با اسباب کشی کردن از لامرد به شیراز و جا دادن وسایلا بودیم
بعدشم بلافاصله از چالوس برامون مهمون اومد و خودمونم باهاشون برگشتیم تهران و یک ماه رو صرف مسافرت تابستونیمون کردیم
بعد که اومدیم هم روز بعدش عروسیه مریم عزیزم یکی از صمیمی ترین دوستام بود البته با هم خواهر محسوب میشیم چون 3 سال تو یه خوابگاه با هم زندگی کردیم بعد هم تولد آرمین کوچولوی من داداشه عزیزم بود و ...
می بینید کلللی سرم شلوغ بوده و در کنار تمام اینا کلاسای گیتارم هم بوده که به نحو فوق العاده ای داره عالی پیش میره و استادم ازم خیلی راضیه میگه رکورد سریعترین مدت اتمام کتاب رو بین هنرجوهام داری
به همین خاطر بیشتر وقت من که صرف سورنا و خونه و زندگی میشه و باقیمونده اش صرف تمرینات گیتارم اما از این به بعد سعی می کنم بیشتر بیام پیشتون
دلم برای همه تنگ شده بود و یه تشکر بسیار ویژه از باران عزیزم که همیشه به یادمه و به من خیییییلی زیاد لطف داره دوستت دارم دوست گلم برات آرزوی بهترین ها و موفقیت و رسیدن به آرزوهات رو دارم
از سورنا بگم براتون که تو این مدت تقریبا 6 ماه کلللللللللللی پیشترفت کرده دیگه کاملا صحبت می کنه و یه وقتایی یه چیزی به آدم میگه که وا می مونم چی جوابشو بدم خدایی میگم
و اینکه متاسفانه از بچگی من یه ارث بدی رو گرفته و خیییییییییییلی زیاد حرف میزنه
یعنی تازه می فهمم بابا و مامان من بیچاره ها چه اعصابی داشتند که اینقدر منو تحمل می کردن من واقعا تواناییش رو ندارم یه وقتایی از کوره در میرم اما سعی می کنم بهش بی توجهی نکنم و تا جایی که می تونم بهش گوش میدم و باهاش حرف میزنم
دیگه اینکه ماشالا خیلی بلند شده و از همه ی دوستای همسنش بلند تر و درشت تره
خیلی با ادب و حرف گوش کنه خدا رو شکر
و کلللللللللللللی هم مهربون و خوش اخلاقه و سریع با همه جوش می خوره و بازم اینو از من به ارث برده
به قول بابا کامبیز میگه آره هرچی خوبی داره از تو داره و به تو رفته ولی خدایی ناکرده اگه رفتار بدی پیدا کنه به من رفته منم میگم مگه غیر از اینه؟؟؟؟
نمی دونه که همه ی مامانا اینجورین خوبیا مال خودشونه بدیا ماله باباش
من سر فرصت میام عکسای جدید سورنا و عکس های سفر رو میذارم واسه تون
دوستون داریم