سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

سورنا توپولی

بازگشت دوباره ^_^

1392/7/4 14:58
نویسنده : یاسمین
1,454 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااام به همه ی دوستای گلم

میدونم ما خیلی وقته که نیستیم اما باور کنید خیلی گرفتار بودیم و تو این مدت خیلی چیزا عوض شده و مهمترینشم اینه که من دیگه لامرد زندگی نمی کنم و اومدم واسه زندگی شیرازهورا

و مهمتر اینکه خونه ای که می خواستم رو تونستم بخرم چون میترسیدم از اینکه مجبور به اجاره نشینی شم ولی خدا رو شکر همه چیز رو به راه شد و تونستم خونه رو بخرم

و تو این مدت هم مشغول آماده کردن خونه بودیم چون آشپزخونه که کلا خام بود یعنی هیچی نداشت و تا کابینتا و اپن آماده شد جونه من در اومد و کلا درگیر با اسباب کشی کردن از لامرد به شیراز و جا دادن وسایلا بودیم

بعدشم بلافاصله از چالوس برامون مهمون اومد و خودمونم باهاشون برگشتیم تهران و یک ماه رو صرف مسافرت تابستونیمون کردیم

بعد که اومدیم هم روز بعدش عروسیه مریم عزیزم یکی از صمیمی ترین دوستام بود البته با هم خواهر محسوب میشیم چون 3 سال تو یه خوابگاه با هم زندگی کردیم بعد هم تولد آرمین کوچولوی من داداشه عزیزم بود و ...

می بینید کلللی سرم شلوغ بوده و در کنار تمام اینا کلاسای گیتارم هم بوده که به نحو فوق العاده ای داره عالی پیش میره و استادم ازم خیلی راضیه میگه رکورد سریعترین مدت اتمام کتاب رو بین هنرجوهام دارینیشخند

به همین خاطر بیشتر وقت من که صرف سورنا و خونه و زندگی میشه و باقیمونده اش صرف تمرینات گیتارم اما از این به بعد سعی می کنم بیشتر بیام پیشتون

دلم برای همه تنگ شده بود و یه تشکر بسیار ویژه از باران عزیزم که همیشه به یادمه و به من خیییییلی زیاد لطف داره دوستت دارم دوست گلم برات آرزوی بهترین ها و موفقیت و رسیدن به آرزوهات رو دارم

از سورنا بگم براتون که تو این مدت تقریبا 6 ماه کلللللللللللی پیشترفت کرده دیگه کاملا صحبت می کنه و یه وقتایی یه چیزی به آدم میگه که وا می مونم چی جوابشو بدم خدایی میگم

و اینکه متاسفانه از بچگی  من یه ارث بدی رو گرفته و خیییییییییییلی زیاد حرف میزنهکلافه

یعنی تازه می فهمم بابا و مامان من بیچاره ها چه اعصابی داشتند که اینقدر منو تحمل می کردن من واقعا تواناییش رو ندارم یه وقتایی از کوره در میرم اما سعی می کنم بهش بی توجهی نکنم و تا جایی که می تونم بهش گوش میدم و باهاش حرف میزنم

دیگه اینکه ماشالا خیلی بلند شده و از همه ی دوستای همسنش بلند تر و درشت تره

خیلی با ادب و حرف گوش کنه خدا رو شکرخیال باطل

و کلللللللللللللی هم مهربون و خوش اخلاقه و سریع با همه جوش می خوره و بازم اینو از من به ارث برده

به قول بابا کامبیز میگه آره هرچی خوبی داره از تو داره و به تو رفته ولی خدایی ناکرده اگه رفتار بدی پیدا کنه به من رفته منم میگم مگه غیر از اینه؟؟؟؟نیشخند

نمی دونه که همه ی مامانا اینجورین خوبیا مال خودشونه بدیا ماله باباشچشمک

من سر فرصت میام عکسای جدید سورنا و عکس های سفر رو میذارم واسه تون

دوستون داریم بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ترانه و برنا
4 مهر 92 15:24
سسسسللللااااااامممممممممممم یاسی جونم
مبارکه به سلامتی همیشه به گردش و عروسی و تولد عزیزم تا باشه از این گرفتاریها
ممنون اومدی پیشمون رمز و واست خصوصی میزارم


سلام گلم
ممنونم ایشالا برای شما هم همیشه سلامتی و شادی باشه عزیزم
نی نی ها رو ببوس
ممنونم
ღبارانღ
4 مهر 92 19:52
سلاممممممممممممممم عزیزممممممممم....خیلی خوشحال شدم اومددددددددددددی..دوستممممممممم....برویم بخونمت


سلاااااااااام عروسکم خوبی؟
کللللی دلم برات تنگ شده بودا
بریییییییییم
ღبارانღ
4 مهر 92 19:53
به سلامتی عزیزم..خونه نو مبارک..ان شالله تو این خونه همیشه به شادی مشغول باشید...


سلامت باشی گلم
امیدوارم روزیه تو باشه هر جور که دوست داری باشه برات
ღبارانღ
4 مهر 92 19:54
ممنون عزیزمممممممممممم...دوست خوبمی خب..چقدر این مدت دلم برات تنگ میشد...خیلی خوشحالم...


قربونت برم
تو هم دوست خوبمی جان سورنا کلللی به یادت بودم همیشه و همه جا
ღبارانღ
4 مهر 92 19:55
چه ارث خوبیه..کاش یک کمیش را به ما می دادی...من که همه اعتراض میکنند ...من مامانم می گه وقتی یکی میاد خوبه طرف فکر نمیکنه تو لالی...اگر من نباشم تو هیچ حرفی نداری بزنی...


واقعا؟
خواهر من و تو رو باید با هم میکس میکردن بعد نصف می کردن بلکم متعادل میشدیما نه؟
من عاشششششق تعریف کردنم هنوزم البته با هر کی که راحت باشما نه با همه
ღبارانღ
4 مهر 92 19:56
خب قدش به باباش رفته..ماشالله..البته خودت هم خوبی...عکس می ذاشتی یاسی....من دلم براش تنگ شده.


آره خدا رو شکر از هر دو طرف خانواده ها همه بلندن کوتاه نداریم کلا
به خدا دلم می خوات بزارم اما باورت نمیشه فرصت نمی کنم از بس گرفتارم و کار دارم ولی حتتتما میزارم به زودی
ღبارانღ
4 مهر 92 20:05
نه یاسی تو سریع جوش نمیخوری..ولی دوست خوبی هستی.مثل خودمی زود دوست نمیشی..همونها را هم ادم پشیمان می شه..البته بلا نسبت تو...همانهایی که ادم فکر میکنه تحویلشون بگیره ادم می شند بعد می بینه گرگ زاده اخرش گرگ است گرچه با ادمی بزرگ شود


جدا؟
آره احساس می کنم از وقتی بزرگتر شدم محتاط تر شدم می دونی به قول تو از بس از این آدمهای روزگار چیزای بد دیدم مجبور شدم یه کم محافظه کار باشم
بابا کامبیزم کللی روم کار کرده و زحمت کشیده تا به اینجا رسیدما همه اش به من میگه چرا اینقدر ساده ای؟
چرا به همه اعتماد می کنی؟
چرا با همه زود جوش می خوری؟
چرا اینقدر حساسی؟
کلی غر غر به جونم زده تازه شدم این
ولی خدایی وقتی با یکی دوست میشم سخت میزارم از دستم بره ها
ღبارانღ
4 مهر 92 20:05
اره مامانهای حالا همه اینطوریند... ناراحت نباش.زودبیا عزیزدلمممممممم..


آره بابا همه بی اعصاب شدیم
چششششم حتما میام جیگرم
فروغ
7 مهر 92 19:17
یاسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی تو اومدی وب؟میگم خدایا چقدر وبمون خوشکل شده چی شده معجزه شده...اییییییی جانم دلم واستون یه ذره شده اینکه آدم پر حرف باشه با خوش صحبت باشه خیلی فرق داره ها لطفا" اصلاح بفرمایید جیجلم قربون سورنا برم الهی عشقه شیرین زبونم خاله خرووووف گفتنش هنوز تو گوشمه سفر خوش گذشت فدات شم؟دل تنگتم دلم واسه حرف زدنامون تنگ شده....


سلاااااااااام زیبای من خوبی عزیزم؟
آره می بینی بالاخره طلسم شکسته شد و من اومدم نت
قربونتون برم من شما لطف داری به من عزیزم خوش صحبتی از خودتونه جیگرم
منم دلم برات تنگ شده نمیای پیشم شب بمونی؟
من تنهاماااااااااااااااا
امشب سورنا می گفت بریم پیش خاله خروف و فرناز
من و پسرانم
10 مهر 92 9:21
سلام مامانی عزیز
مبارک باشه خونه دار شدنتون و تولد داداشی
ایشالا همیشه سلامت و شاد باشید
اومدید شیراز میتونیم با بقیه مامانها قرار وبلاگی یزاریم و با هم بیشتر آشنا بشیم


سلام عزیزم
ممنون از تبریکاتت
به همچنین گلم
شما هم شیرازی هستید؟
حتما ما هم خوشحال میشیم دوستای گل وبلاگیمون رو ببینیم
نگین مامان رادین
13 مهر 92 18:40
___$$$$$$$$______$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$
________$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$
_____________$$$
______________$ آپم و منتظر نیم نگاهی حتی گذرا ......

چشششششششششششم الان می رسم خدمتتون

علی
15 مهر 92 13:28
سلام خوبین من چند بار بهتون سر زدم ولی بهمون سر نزدی راستی هزار ماشالا به سورنا واخلاق مامان و باباش من لامردیم شما لامردی هستین؟
به منم سر بزنی ممنونتم


سلام ممنون از اینکه به ما سر میزنید
همیشه آدرس وب نمی ذاشتید واسه مون ما لامردی نیستیم اما چند سال لامرد زندگی کردیم و باز برگشتیم به شیراز
نگین مامان رادین
16 مهر 92 17:54
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
روزت مبارک فرشته ی کوچولوی دوست داشتنی

ممنون مامانی مهربون
روز کودک رو به رادین زیبام هم تبریک می گم ایشالا همیشه شاد و سالم باشید در کنار هم
ممنون که به یاد مایی عزیزم