حمام با حال
من امروز صبح نه ببخشید وقتی من امروز ظهر از خواب بیدار شدمدیدم مامان یاسی حمامه و پیش من نیست
خواستم گریه کنم که بابا کامبیزی اومد پیشم و به من سلام کرد و منو بغل کرد و کلی بوسم کرد
که یه دفعه مامانم از توی حمام داد زد اگه سورنا بیداره بیاریدش حمام
منم کلی ذوق کردم آخه خیلی حمام رو دوست دارم
وقتی بابا لباسامو در آورد و منو داد به مامانم من یه جیغ بلند زدم آخه چشمم افتاد به آبی که داشت وان منو پر میکرد
خیلی صحنه ی جالب و باحالی بود
مامانم منو بغل کردو کلی بوسم کرد اول و بعد گفت بیدار شدی مامان جون؟
صبحتون بخیر خوب خوابیدین شما؟
منم سرم رو گذاشتم روی شونشو خودمو لوس کردم و یه خنده ی ناز تحویلش دادم که اینکا ر باعث شد قند تو دل مامانم آب شه و بازم منو بوس کنه
مامانم منو نشوند توی وانم و هی آب ریخت روم و باهام بازی کرد
بعد اسباب بازیهامو جلوم گرفت تا من یکیشو بر دارم
منم اون ماهیه زرد و آبیمو که خیلی هم باحاله و یه شکل خاصی داره رو انتخاب کردم شروع کردم به جیغ زدن و دست و پا زدن توی آب و خندیدن
مامان یاسی که کلی کیف کرده بود از دست من
کم کم سرم رو شست خیلی آروم البته که من دردم نگیره
بعد منو بلند کرد و گذاشت روی پاش و لیفم کرد و هی منو بوس میکرد
نمی دونم از جون من بیچاره ی توپولی چی میخوات که هی منو بوس میکنه و منو می خوره
بعد که شستن من تموم شد منو گذاشت تو وانم تا باز بازی کنم
منم تشت کوچولوی نارنجیمو برداشته بودم هی آب بر میداشتم و می ریختم بیرون
تا اینکه بابام اومد و منو برد از حمام بیرون
وقتی می خواستن حوله به من بپوشونن کلی گریه کردم آخه من دلم نمی خواست از حمام بیام بیرون
واسه همین تشت کوچولومو هم با خودم آوردم بیرون تا بازم باهاش بازی کنم
خاله یلدا هم لباسای منو پوشوند بهم تا سرما نخورم
در حین پوشیدن لباس مامانم اومد بیرون و از صورت با مزه و موهای خیس من این عکس رو گرفت
خیلی خشکلم من مگه نه؟
بعد از اونم مامانم به من پوره ی شکلات داد خوردم که خیلی خوشمزه بود و دوست داشتم واقعا
الانم خوابیدم وگرنه مامان بیچاره که نمی تونست بیات و مطلب بنویسه اینجا
خب تا آپ بعدی فعلا بای بای دوستای خوبم همه تونو دوست دارم